درمانده کردن (پَ / پِ اَ شُ دَ) مانده کردن. عاجز کردن. ناتوان ساختن. اًعضال. اًعیاء. (از منتهی الارب) ادامه... مانده کردن. عاجز کردن. ناتوان ساختن. اًعضال. اًعیاء. (از منتهی الارب) لغت نامه دهخدا