جدول جو
جدول جو

معنی درمانده کردن - جستجوی لغت در جدول جو

درمانده کردن
(پَ / پِ اَ شُ دَ)
مانده کردن. عاجز کردن. ناتوان ساختن. اًعضال. اًعیاء. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
للقيادة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
Mortify, Shame, Embarrass
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
Captain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
embarrasser, mortifier, faire honte
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
avergonzar, mortificar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
imbarazzare, mortificare, vergognare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
embaraçar, mortificar, envergonhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
使尴尬 , 使羞愧 , 使羞愧
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
บัญชาการ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
збентежувати , принижувати , ганьбити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
in Verlegenheit bringen, demütigen, beschämen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
смущать , унижать , позорить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
in verlegenheid brengen, vernederen, beschamen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
کمانڈ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
অধিনায়ক হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
zawstydzać, upokarzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
kaptanlık yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
指揮する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
지휘하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
कप्तान बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
commanderen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
командувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
командовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فرماندهی کردن
تصویر فرماندهی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شرمنده کردن
تصویر شرمنده کردن
शर्मिंदा करना , अपमानित करना , शर्मिंदा करना
دیکشنری فارسی به هندی